×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

درخت دوستي بنشان

زخم سکوت

× اغلب انسانها در يك نوميدي خاموش زندگي ميكنند و همه ي ما نا ايمني هاي خاص خود را داريم . اجازه ندهيد زندگي شما در هراس از ادم هايي سپري شود كه همانند شما نوميداني خا موشند !
×

آدرس وبلاگ من

marfyakam.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/[email protected]

عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم

شب عید بود و فکر می کردم که کجا برم .... میدونی همیشه سعی می کنم قبل از غروب آفتاب تو خونه باشم ... حتی نور چراغ خیابونا و مغازه ها هم کمکی به تغییر احساسم نمی کنن ! در ضمن من شب کوری هم ندارم !!! ساعت از هشت و نیم هم گذشته بود و من اصلا" نمی تونستم خونه برم ... انگار یه نفر داشت منو راه می برد و با خودش می کشوندبه این طرف و اون طرف خیابونایی که که امشب چراغونی و پر رنگ شده بودن .. بوی گل و اسفند تموم فضا رو قرق کرده بود ... عمیق نفس می کشیدم و میخواستم عطر بی نظیر بها رو توی سلول های بدنم ذخیره کنم برای روزایی که قراره تو خیابونای قحطی زده قدم بزنم !!! حالا داشتم واقعا" بهار رو می بوییدم ... می دونی فکر می کردم که همه ی بهارای خوبو از دست دادم و این آخرین بهارمه .... هر طرفو که نگاه می کردم بساط  شیرینی و میوه و ماهی و سبزه و خلاصه هفت سین به پا بود ... توی پیاده رو ترافیک سنگین تر از تو خیابون بود ... به مردمی نگاه می کردم که از همیشه شاد تر بودن ... بی اختیار اشک تو چشام حلقه زدنو سرازیر شدن .... به آسمون نگاه کردم .. نم نم بارون صورتمو خیس کرد .... توی حجم موسیقی ولو شده در خیابون و عطر اسفند و..... داشتم به خودم می گفتم دیگه بهتره بری خونه ! اما نمی تونستم چون دلتنگ بودم ... داشتم غم و غصه رو یدک می کشیدم و یا اضطراب و دلشوره رو .... نمی دونم !حال عجیبی بود ... داشتم زمزمه می کردم : رفتم ... رفتم ... رفتمو بار سفر بستم .... با تو هستم هر کجا رفتم ..... و..... تکرار میکردم عزیزم ، دلبندم ... از تو برای ثانیه ها حرف میزنم ... اما نگاه آینه مرطوب میشود ...و بغضم  می ترکد .... !!!! گفتم امروز هم گذشت همانند روزهای پیش ... فردا اگر بیایی چه خوب می شود ... بارون و اشک نا خودآگاه می شینه رو پهنای صورتم و من در گیر و دار بارون خوشایند میگم که کجا برم ؟!! وای خدا !!! بارون دیگه تبدیل به سیل شده بود !!..............ع

شنبه 7 اسفند 1389 - 9:24:01 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


تنهایی


نامت ،تمام زندگی من.....ا


اینجا سکوت،گوشت را کرمیکند


خاطرات ای بیگانه ی من ...!اا


من نشسته ام وزمان را می نگرم


با تو دیشب تا کجا رفتم


با من قسمت کن


زنی که از کرانه ی تردید می آید


تنها به خاطر تو زندگی می کنم


این همه پرنده کجاست ا


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

37437 بازدید

43 بازدید امروز

3 بازدید دیروز

56 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements