نگاهمان به دوستی
وقتی روابط انسانی را به بازیچه می گیریم ، زندگی گاهی در عین غم انگیز بودن ، خنده دار می شه !میدونی این جور آدما وقتی در لحظه ای عجیب و رمانتیک با کسی بر خورد می کنند که به اصطلاح شبیه باورهاشون باشن ، با تمام وجود عاشق ! میشن و ابراز احساس می کنن درست مثل وقتی که سر سرای خانه را آرایش می کنن و برای ورود مهمان جدید شروع به خود نمایی می کنن و در ذهنشون بارها و بار ها کلمات و اشعار و غزل ها را آماده می کنن که ذهن طرف را شستشو دهند و کلام و بیانشان را طوری می آرایند که گویی اولین رویای زندگی شان در شرف وقوعه ! و آن شخص در بهترین نقطه ی دلشان جا می گیره ...... روزها می گذره و این دوستی دو طرفه میشه و دیگه اشکالی نداره اگه مثل اتاق های جانبی خونه و حتی آشپز خونه ! خودمانی تر به دوستشون نگاه کنن ... در این زمان رابطه هم خودمونی تر میشه ! و از جملات قلمبه سلمبه دیگه خبری نیست . ..... بعده مدتی که رابطه تکراری میشه ، شخص تصمیم می گیره فواصل دیدار رو به گونه ای تنظیم کنه که گویی می خواد تابلویی را به دیوار اتاقش بکوبد!... باز جای شکرش باقیه ! اما ! بسته به نوع نگرشش .زمانی فرا میرسه که باید تغییر دکوراسیون بده یا این که خونه ! یه جا عوض بشه بنابر این با کمال وقاحت ، جول و پلاس دوست محترم رو به کمد دیواری دلش منتقل می کنه ! کم کم کمد دیواری هم جایی نداره و این جاست که به یه انباری یا زیر پله نیاز پیدا میکنه و آن دوست خوش باور ! باید خدا رو شکر کنه که نعمت انباری رو از دست نداده چون ممکن بود در اولین خونه تکونی ، یک دوره گرد فریاد بزنه : " اساس کهنه ی منزل خریداریم "تا رفیقش در قبال دریافت یکی دو اسکناس 500 تومانی از شرش رها بشه ! ............ دوست عزیز مجبور نیستیم وقتی خودمون رو .... احساسمون رو نمی شناسیم ، دیگران رو در گیر کنیم چون ممکنه یه روز زلزله بشه و ما زیر آوار همین خونه ای که ساختیم ، مدفون بشیم ......... چه خوبه که نگاهمان به دوستی ! خریدنی ، فروختنی و از سر عادت و یا از این ها بدتر از سر فراغت ! نباشه ا
شنبه 23 بهمن 1389 - 10:57:32 PM